126

س 19ساله و  ته تغاری یک خانواده ی نسبتا مرفه است...عاشق سارای 15 ساله...سارایی که یک پدر ساده و یک مادر بازبان آتشین دارد!سارا هنر می خواند...یک روز خبر آمد که نامزد کرده است... *** س 21 ساله...عاشق بهار...چون چشمهایش شبیه ساراست...بهار 15 ساله از یک خانواده ی معمولی...چندوقت بعد خبر آمد ازدواج کرده است... *** س 24 ساله...عاشق فائزه نیست.این یعنی جریان تا حدودی به خیر گذشت... *** س 26 ساله متاهل!با کسی ازدواج کرده که رنگ چشمانش قهوه ایه معمولیست...با لنز آن را سبز جلوه میدهد!رنگ چشمان سارا...نمیدانم شاید هم چشمان اورا فراموش کرده است...این یعنی خطر از بیخ گوش مهسا گذشت...هرچند فائزه و مهسا چشمانی با رنگ خاص نداشتند... *** 7 سال بعد...سارا 22 ساله!س 26 ساله...سارا باهمسرش اختلاف دارد سر بحث های خاله زنکی...وهمه چیز را از آن روزها بازگو میکند که حاج خانوم!بخاطر س او را مجبور به ازدواج با همسرش کرده...اینکه بدبختش کرده...اینکه الان با دوبچه ی کوچک از زندگی سیرشده...همسرش را دوست دارد ولی...و بالاخره زبان مادرش همه را رسوا کرد... حاج خانوم و حاج آقا خیلی جاها گند زده اند به زندگی این و آن...چقدر آبکی شده اند شاخص های امروز.. نه عمو عمویت است نه دایی داییت...حاج خانوم حاج آقاهایی هم که میبندیم به تنگ اسم بعضی بی لیاقت ها بماند...تاکید میکنم بعضی هاشان!و این بعضی ها همان ریا کارهای دورو هستند... +توضیحات بیشتر را بپرسید... +تغییراتی در راه است... +یا حق...
۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان