لحظه جدایی که نزدیک شد روباه گفت: آخ نمیتوانم جلوی اشکم را بگیرم.
شازده کوچولو گفت:تقصیر خودت است,من که بدت را نمیخواستم.خودت خواستی اهلیت کنم...
لحظه جدایی که نزدیک شد روباه گفت: آخ نمیتوانم جلوی اشکم را بگیرم.
شازده کوچولو گفت:تقصیر خودت است,من که بدت را نمیخواستم.خودت خواستی اهلیت کنم...
چند روز مانده بود به عروسی.که مادر به علت مرگ مغزی فوت کرد.دخترش موهاشو تراشیده...گفته موهامم باید برن...موهایی که مامانم نازشون میکردن باید با مامانم برن...
لامذهب به جوهر خودکارمم نمره میدادی بیشتر از این میشد که الان نوشتی!!بعضی استادا چجوری واقعا دلشون میاد.نمیگم ننداز منو میگم با نمره ای که خودم میفتم بنداز...
انرژی ای که واسه کشف روابط بین اعداد جدول تو جزوه ی سیستمم گذاشتم اگر واسه یه علم ناشناخته گذاشته بودم تا آخر شب صد درصد به طور کامل کشف میشد!
به رورهایی رسیدیم که دهن بروزر رو آسفالت کردیم بس ک ریفرش زدیم واسه سما
یه شب سرد تو آذر بود فکر کنم پست گذاشتم که دلم روزای گرم خرداد و درد کتفمو میخواد...الان روزای گرم خرداده درد کتف ندارم ولی حالت تهوع مضخرفی دارم ...جوری که سرمو نمیتونم بالابگیرم.خرداد مارو نافش رو با درس نخوندن بریدن انگار
همون استرس همیشگی فراموش کردن تولد آدم های مهم...دوستای خوب که فراموش نمیشوند حتی اگر سال های نبینیشان و حتی اگر کیلومتر ها دور باشی.همیشه اردیبهشت که میشود یادت می افتد که این ماه اتفاقات خاصی دارد...اردیبهشت هارا به نام آن ها زده اند انگار...شش دونگ.والسلام
میدونی که همیشه میترسم تولدتو جا به جا تبریک بگم:)) پس این پست ناقابل رو بپذیر:)توام بیستت رو گرفتی!
همه جا جوری ساکته که حس میکنم تو یه شب سرد زمستونی اواسط دی ماه هستم و بیرون داره برف میاد ....
من با زخم زبونات رفیقم/مرهم بزار با حرفات رو زخم عمیقم