چهارشنبه

خاطرات مدرسه را میخواندم و لبخند میزدم وگاهی اخم هایم میرفت توی هم!حالم عوض شده بود که در یک حرکت که از من بعید بود صفحه را بستم...گفتم من یاد آن روزها را گرامی بدارم و آن ها به ریش من بخندند؟از انسانیت به دور است!
۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان