چهارشنبه ۶ آذر ۹۲
وقتی برای حرص خوردن دنبال بهانه باشی دیگر فرقی ندارد برای چه حرص میخوری...
اگر دیروز با دوستانت در مغازه کفش فروشی آن خانوم 50 ساله که موهای رنگ شده اش یک وجب از به اصطلاح مقنعه اش بیرون بود و چادرش را کاملا بی میل به دنبالش میکشید میدیدی حتما بعد از دور شدن از آنجا ادایش را در می آوردید و می خندیدید که چطور برای مغازه دار عشوه می آمد.ومیگفت این کفش ها پرفکت هستند؟؟وبجای خط چشمهایش که او را شبیه جن زده ها کرده بود چشمانتان را ریز میکردید تا هرچه بیشتر شبیه او شوید!ولی ای دل غافل!چون بعدها شک خواهید داشت که دوستانتان یه او خواهند خندید یا نه!!!اصلا مگر پرفکت گفتن اشکالی دارد؟مگر خط چشم کشیدن اشکالی دارد؟هرکس عقاید خودش را دارد...ولی مطمئنم وقتی دل آدم حس کند چیزی منفی است یا مثبت درست حس کرده . خطا نیست...شایدهم مشکل اینها نباشد...بهانه های من برای نفرت از اینجا...شاید همین باشد