شنبه ۱۵ تیر ۹۲
گاهی وقت ها...
که نا امیدی مثل سرطان بدخیم کل وجودم را میگیرد...
باخودم فکر میکنم
که همه چیز از همان ابتدا
با من ناسازگاری داشته است...
حتی جاذبه زمین هم در مورد من متفاوت عمل کرد...
جوری مرا جذب کرد که با سر به زمین بخورم...
بعضی وقتها معنی جذب کردن جذاب بودن نیست...
چشم هایمان چیزهای خاص را سریع تر تشخیص میدهند....
خاص بودن در جذاب بودن نیست...
یک لباس کهنه هم خاص است!
خاص یعنی من هستم تو نیستی!
درحالی که خیلی ها میتوانند جذاب باشند...
گاهی یک نوشته هم میتواند خاص باشد...
اگر فقط یک نفر آن را بنویسد...
بی آن که زمینه ای در ذهن نویسنده اش باشد...
دستهایش ناخودآگاه در اتاق تاریک روی صفحه کلید حرکت کند...
یک نوشته پراز غلط املایی...اما خاص!
+قالب وبلاگ رو عوض کردم.دلمو زد قبلی!
+آهنگ چطوره؟