از غربت خود به تو شکایت می کنم

بیاید وقتی یه آدم خیلی سعی میکنه به زندگیش امیدوار باشه و وسط فرجه ها درست وقتی که امید به زندگی خیلی از انسان ها منفی میشه اون سعی میکنه خودشو سرپا نگه داره با غلتک از روی روحیه اش رد نشیم.خوشبینی یک تصمیه.من وقتی توی این موقعیت که واقعا برام خطرناکه و نزدیک مشروطیم سعی میکنم بخندم خب چرا باید یکی با یه نگاهش یا با یه حرفش باعث بشه که سه ساعت تماااام گریه کنم.و یه جمله ای توذهنم وول بخوره همش؟چرا حواسمون به هیچ چیز نیست؟قبول دارم اگر من واقعا خوشبین میبودم حرف کسی نمیتونست منو ناراحت کنه ولی خب تلاشم قابل تقدیر بود لااقل...

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان